امروزخیلی دلم گرفته فکرم خیلی مشغوله.به کاری که کردم وکاری که قراره بکنم ویا باید می کردم.نمی دونم شاید اشتباه کردم ویا سریع تصمیم گرفتم نمی دونم که چی شد که یه دفه اینطور شدمن از کسی جدا شدم وبه یه کی دیگه دل بستم نمی دونم می تونم کاملا فراوشش کنم یا اینکه....ازش دلخورم از اینکه به راحتی منو کنار گذاشت ناراحتم اما خوب ا زاینکه این تصمیموگرفتم ناراحت نیستم نه اینکه ازاینکه دیگه نمی بینمش ناراحت نیستم نه .اون برای من همه چی بود اون اولین کسی بود که واقعا دوسش داشتم اما الان که فکر می کنم میبینم که این چه دوست داشتنی بود که به این راحتی باید تموم می شد.همه چی یه دفه شد هیچ موقع اولین روز آشناییمونویادم نمیره حرفایی که به هم زدیم وقولایی که به هم دادیم و...اما دیگه نمی خوام حتی یه لحظه به اونا فکر کنم چ.چون جزناراحتی چیزه دیگه ای برام نداره.فراموش فراموش همه چی دیگه فراموش...
الان از اینکه اونو دارم خیلی خوشحالم از اینکه کسی رو دارم که بهش تکیه کنم باهاش حرف بزنم دردل کنم با هاش بخندم ناراحت بشم واز اینکه کسی هست که با من حرف میزنه بهم اطمینان داره حرفه دلشو میزنه ومنو راهنمایی میکنه وبه من امید میده خوشحالم خیلی خوشحالم ومی ترسم از اینکه یه روزی یه اتفاق یه حادثه همه اینارو با خودش ببره ومنوباهمه ناراحتی وغم ودلبستگی ها ووابستگی هام تنها بزاره من دیگه طاقت شوکو ندارم من دیگه ظرفیتشو ندارم میدونم نمیتونم اونو برای همیشه برای خودم داشته باشم اما اصلا نمی خوام الان بهش فکر کنم.گاهی به خودم میگم تو نمی تونی اونو برای خودت داشته باشی پس بهتره اونوبه صاحبش پس بدی و اونو خوشحال کنی اما نه نمیشه پس من اون موقع چیکار کنم خوب منم دوسش دارم می دونم این حقو ندارم امااین دست من نبود من اصلا دوست ندارم زندگی کسی دیگرو خراب کنم اما نمی دونم واقعا نمی دونم...اینو خوب می دونم اگه یه موقع متوجه بشه خیلی ناراحت میشه البته حقم داره چون منم اگه کسی باهام این کارو بکنه ناراحت میشم من همین الانم که فکر می کنم که دوستم ممکنه منو به خاطر کسی دیکه کنارگذاشته باشه منو دیوونه می کنه اما نمی دونم چیکار کنم دعای هرشب من این شده که:
خداوندا به من صبر بده که ببینم انگار ندیدم ،بشنوم انگار نشنیدم ...من فقط ازخداصبروتحمل می خوام راضیم به رضایش .
من می خوام فقط کنارش باشم وکنارم باشه وهیچ موقع منوتنها رهانکنه.